لیدی مخفی پارت ۴

مدیر وبلاگ مدیر وبلاگ مدیر وبلاگ · 1400/02/07 05:44 · خواندن 1 دقیقه

لیدی باگ فانوس را روشن می کند و می يارتش جولوی چشم دزد الماس تا نتواند درست ببیند.

🐞: گربه ی سياه! اکوماش تو الماسش هست.

🐱: پنجه ی برنده.

بعد هم پنجه اش را می زند به الماس.

🐞: کفشدوزک معجزه آسا.وقتشه شرارتت خنثی بشه.

 

بقیه در ادامه مطلب

وقتی به خونه بر می گرده مرينت موهاشو باز می کنه و میگه: وای اونقدر بلند شدند که دیگه حوصله ی بستنشون  را ندارم.

     پایان این پارت

دوست داشتم طولاني تر بشه😖ولی ادامش را تو پارت بعدی می زارم و سعي می کنم که بیشتر بنویسم.

تا بعد