رمان تو واقعا کی هستی پارت دوم

مدیر وبلاگ · 08:19 1400/02/15

دوباره سلام حت بزنید برای مامانم چه جادو هایی فرستادم  :

سلام مامان شما ادری را می شناسید من ازش متنفرم فعلا خداحافظ.

 

 

خب این ها بود شما تاحالا شده از کسی متنفر بشید هان ؟

من از خیلی ها متنفرم مثلا از برادر کوچیک ترم که ۱۰ سالش است ولی من دوازده سالمه راستی از دختر همسایمون هم خوشم نمی یاد ۵ سالشه و خیلی قرقرو است و اسمش هم کالی است ولی از کس های دیگه مثل ماری و خواهرش مالی خوشم میاد از مارينا خوشم میاد از لیا خوشم میاد راستش دختر دوست بچه گی های مامانمه.و دیگه از هیچکس خوشم نمی یاد راستی شما موبایل دارید ما داریم ولی به کسی پیام نمیدیم بلکه جادو می فرستیم.

تو ی مدرسه ی شما چه شکلی برای ما خیلی خوشگل است ما روی صندلي های ابری می شينيم و روی میز های پنیری درس می خوانیم و ماه از پنیر درست نشده و مدرسه ی اینجا خیلی فرق داره میز و صندلی های چوبی داره و چراغ های ستاره ای هم ندارد و بايد برای امتحان پاریسی فردا درس بخوانم خیلی مسخره است فعلا تا نتایج امتحان ها بای