لیدی مخفی پارت۷
سلام الان می خوام اندازه ی سه پارت بزارم چون چند وقته اصلا نزاشتم
لتفا برو ادامه
تبدیل شدم و به خونه ی ابر قهرمان جدید رفتم او همچي را از اول تعریف کرد حويتش را اسمش را او معجزه آسای گرگ را دارد و نوه ی استاد فو هست و حويت من هم می داند ماله گربه ی سیاه هم می داند،ولی به من نگفت.
او همان شروری است که به مدرسه آمده بود.!
نام کوامي اش هم لينيا بود و باید می گفت لينيا وقت زوزه کشيدنه.
دوباره رفتم خونه ی آدرین تا پروژه را درست کنیم تقریبا نصفش را خودش درست کرده بود.
من سر هاشون را درست کردم و آدرین بقیه ی جاها را.
وقتی تموم شد رفتیم مدرسه تا تحویلش بدیم و بعد کله مدرسه به جشنواره ی قهرمان کوچک رفت.
آخر شب برگشتیم خونه خیلی خسته بودم برای همین غذا نخوردم و رفتم خوابیدم.
هیچ ابر شروری نیست اجيبه!
رفتم مدرسه
درس ورزش داشتیم بعد رفتم کتاب خونه و کتابی که خیلی منطزرش بودم را برداشتم و رفتم که بخونمش.
ناگهان اليا آمد و گفت: اولین کسی که ازش مساحبه می کنم مرينت هست. و پرسید نظرت راجب قهرمان ها چيه؟
من: خیلی خوبن مخصوصا دختر کفشدوزکي اون عالييييي گربه ی سیاه هم خوبه آره.
اليا: راجبش قهرمان جدید چي؟؟؟
من: امم من اون را ندیده ام کسی راستش او را ندیده معلوم نیست کیه ولی بنظرم ممکنه معجزه آسا ی گرگ را داشته باشه.
پایان این پارت اگه می خواين دفعه ی بعدی بیشتر بزارم.